صادق یعنی راستگو و به امام ششم لقب صادق داده اند چرا که در امامت خود راست می گفت در مقابل جعفر کذّاب است که ادّعای امامت می کرد ولی امام واقعی نبود: امام دروغین! جعفر کذّاب برادر امام حسن عسکری (علیه السلام) است که پس از رحلت آن حضرت ادّعای امامت کرد و او را کذّاب گفتند. امام علی نقی علیه السلام درباره او فرمود: حذر کنید از پسر من جعفر که به منزله پسر نوح است! إنّه لیس من اهلک، انّه عمل غیرصالح؛ همانا او از اهل تو نیست و همانا او کار ناشایستی انجام داد. ابو خالد کابلی از حضرت امام زین العابدین اسامی ائمه را می پرسید به نام حضرت صادق (ع) که رسید عرض کرد: همه شما صادقید (راستگو هستید) چرا او را " صادق" می گویند؟ امام فرمودند: «چون پنجمی از اولاد او نیز جعفر نام دارد ولی دروغ می گوید و ادّعای امامت دارد! 2 یکی از مسائل مهمّ در عصر ظهور امام زمان (عج)، پیشرفت و رشد علوم مادی و معنوی است. علم در این زمان به بالاترین حدّ پیشرفت می رسد؛ همان طور که روایاتی مانند حدیث ذکر شده در پرسش به آن تصریح کرده اند. باید توجّه داشت که این روایت و روایات همانند آن، نمی گویند که همه مردم فوری، بیست و هفت حرف علم را در عصر ظهور یاد می گیرند، بلکه تعبیر در سخن امام صادق (ع)، «أخرج» است؛ یعنی، حضرت حجت (عج) بقیه حروف علم را بیرون می آورد. به این معنا که آن حضرت بیست و هفت حرف علم را برای یادگیری مردم به عرصه ظهور می رساند و سفره علم را در این حدّ گسترش می دهند، امّا آیا هر کسی بیست و هفت حرف را یاد می گیرد و به مرتبه بالای علمی می رسد؟ این بستگی به تلاش و کوشش افراد دارد، و به یقین تعدادی به مرتبه بالای علمی که ذکر شد می رسند، و حلقه های علمی و کلاس های دانش اندوزی را تشکیل می دهند و بر دانش دیگران می افزایند و کسانی که طالب علم باشند در کلاس آنها شرکت می کنند. از این رو، در روایتی، امام علی (ع) می فرماید: «گوئى شیعیانم را می نگرم که در مسجد کوفه خیمه ها زده اند و در آن دانش های اصیل قرآنی را به مردم مى آموزند». نتیجه: گرچه حضرت ولی عصر (عج) با ظهورشان امکان یادگیری بیست و هفت حرف علم را فراهم می فرماید، و حتی امکان رشد علمی دفعی نیز وجود دارد، ولی در همان عصر هم افرادی هستند که به قلّه علمی نمی رسند و رسیدن به قلّه علمی نیازمند تلاش آنها است عیناً همانند مرتبه بالای تقوایی که هر کس می تواند با تلاش و کوشش آن را به دست آورد. پس همان طور که رسیدن به قله تقوا نیازمند مجاهدت است، رسیدن به درجه بیست و هفتم علم نیز نیاز به تلاش و پیگیری دارد. این سؤال، پاسخ تفصیلی ندارد. مردى از امام صادق (ع) اندرزى درخواست نمود! آن حضرت به او فرمودند: امام صادق (علیه السلام) در برابر سختیها و مصیبتها بسیار پایدار بود. در برابر سختیهایی که حکومت برایش ایجاد می کرد و گاه حتی شبانه به منزلش می ریختند و به مرگ تهدیدش می کردند، استوار بود. او در غم از دست دادن فرزندان بسیار صبور بود. روزی با میهمانانش بر سر سفره بود که خبر در گذشت پسر بزرگش اسماعیل را آوردند. با آنکه اسماعیل را بسیار دوست داشت نه تنها بی تابی نکرد، بلکه با میهمانان نشست، لبخند زد، پیش میهمانان غذا گذاشت و آنها را به خوردن تشویق کرد و از روزهای دیگر بهتر غذا خورد. میهمانان از این که او را غمگین ندیدند تعجب کردند و سبب را پرسیدند. حضرت فرمود: «چرا چنین نباشم، راستگوترین راستگویان به من خبر داده است که من و شما خواهیم مرد.» وقتی کودکش مریض شده بود، غمگین بود و چون کودک درگذشت، اندوه را به کناری نهاد و به جمع یاران پیوست. پرسیدند: «تا کودک بیمار بود، غمگین بودی و چون درگذشت، غم از چهره زدودی »؟ فرمود: «ماخاندانی هستیم که پیش از وقوع مصیبت اندوهگین می شویم و چون فرمان حق در رسد به قضا رضا می دهیم و تسلیم فرمان حق هستیم. در فراق از دست دادن یاران و خویشاوندان اشک می ریخت، ولی پیوسته راست قامت بود. در شهادت عمویش «زید بن علی بن الحسین (علیهما السلام)» گریست. در گرفتاری، شکنجه ها و شهادت عموزادگانش گریست، ولی همچنان پایدار ایستاد. فرآوری: آمنه اسفندیاری بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان گفتم:خدایا از همه دلگیرم...... گفت :حتی از من؟ گفتم خدایا دلم را ربود................ گفت:پیش از من؟ گفتم خدایا چقدر دوری....................... گفت:تو یا من؟ گفتم :خدایا تنهاترینم……….............…... گفت:پس من؟ گفتم:خدایا کمک خواستم……................ گفت:از غیر از من؟ گفتم:خدایا دوستت دارم..............................گفت:بیشتر از من؟ گفتم:خدایا اینقدر نگو من……............. گفت:من تو هستم و تو من... آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
مقام:امام ششم نام مبارک:جعفر لقب معروف:صادق کنیه شریف:ابو عبدالله پدر:امام باقر علیه السلام مادر:ام فروه تاریخ ولادت:17 ربیع الاول سال 83 هجری محل ولادت:مدینه مدت امامت :34سال مدت عمر:65 سال تاریخ شهادت:سال 148 هجری قمری علت شهادت: قاتل:منصور عباسی لعنه الله محل دفن:مدینه، بقیع
1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چيست؟!
2- اگر روزى تقسيم شده است، حرص و آز براى چيست؟!
3- و اگر سنجش (در قيامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چيست؟!
4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزيدن براى چيست؟!
5- و اگر كيفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چيست؟!
6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چيست؟!
7- و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مىشود، پس فريب براى چيست؟!
8- و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چيست؟!
9- و اگر تمام چيزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چيست؟!
10- و اگر دنيا ناپايدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چيست؟!
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی